ساناز تبری
پژوهشگر جامعهشناختی
اصطلاح مجهولالهویه در فرهنگ لغت معین بهمعنای کسی است که هویت، نام و نشان او نامعلوم باشد. افراد مجهولالهویه از گروههای اجتماعی مورد بحث در علوم انسانی و بهویژه مباحث مرتبط با تأمین و رفاه اجتماعی هستند. حمایت، تأمین سرپناه و نیازهای اولیه و سپس توانمندسازی این افراد از وظایف سیستمهای تأمین و رفاه اجتماعی در تمام جوامع محسوب میشوند. بر ایناساس، هدف تئوریها و برنامههای رفاه اجتماعی تأمین امکانات معیشتی در گام اول و ایجاد ظرفیتهای ممکن برای کسب درآمد توسط آنها در وهلۀ دوم است.
معاون امور توانبخشی سازمان بهزیستی کشور ایران در شرح خود از اهم عملکرد معاونت توانبخشی سازمان در شهریور ۱۳۹۹ به بهرهمندی ۱۴۴۵۱نفر افراد مجهولالهویه و مقیم مراکز شبانهروزی از کمک هزینههای درمان و نگهداری شاره کرد. آمار سازمان بهزیستی، شامل افراد مجهولالهویه با وضعیتهای متفاوت جسمانی و روانی است که از سلامت کامل تا کاستیها و نارساییهای سلامت را در برمیگیرند.
در سالهای اخیر پدیدهای در رابطه با افراد مجهولالهویه بروز کردهاست که به نظر میرسد نسبت به دیگر مسائل و ناهنجاریهای اجتماعی موجود، سیمایی بهنسبت نوین و به تبع آن ناشناخته دارد: سلب هویت افراد معلول، دارای ناتوانیها و اختلالات ذهنی و جسمی و سالمندان توسط اعضای خانوادههای آنها.
تلاش خانوادههای نامبرده در کتمان هویت و اسناد هویتی این افراد و تحویل آنها به سازمانهای حمایتی مرتبط بهعنوان افراد مجعولالهویه بار دیگر حکایت از جامعهای آنومیک میکند که به اشکال و انجای گوناگون خود را جلوهگر ساختهاست. درنگاه نخست، اقدام خانوادههای مورد بحث را میتوان از با نگاه به فشارهای اقتصادی و دلیل ناتوانی خانوادهها در ادامۀ سرپرستی این افراد و تأمین نیازهای معیشتی و درمانی آنها تبیین کرد. در شرایط اقتصادی موجود بدیهی است که گذران زندگی و تأمین نیازهای اولیه، بسیاری از خانوادهها را با مسأله مواجه کردهاست و برخورداری از یک زیست حداقلی برای بخش بزرگی از جمعیت دشوار است. مسلم است که در چنین بستر اقتصادی پرتلاطمی، خانوادههای افراد معلول و بیماران خاص فشار مضاعفی را متحمل خواهند شد.
آنچه در رابطه با افزایش روزافزون آمار افراد مجهولالهویهی صاحب خانواده جای تأمل دارد، برخورداری اقتصادی بسیاری از این خانوادهها و صرف هزینه در مراکز قانونی مرتبط برای سلب هویت عضو خانواده است؛ خانوادههای که گاهاً با پیشنهاد مبالغی به مراکز خصوصی تحت پوشش سازمان بهزیستی، خواستار اعطای سرپرستی آنها و کتمان هویت خانوادگی آنها شدهاند. علاوه بر این برخی از افرادِ مجهولالهویه خوانده شده، به لحاظ قانونی دارای سهم از میراث خانوادگی هستند که به دلیل اختلالات سلامت به آن آگاه نیستند و توان پیگیری آن را نیز ندارند.
در بحث طردشدهها از خانواده با مهر مجهولالهویه با مسألهای اجتماعی مواجه هستیم که دارای مختصاتی به نسبت متفاوت از مسائل مرتبط در این حوزه است. مسألهای که میتوان آن را ذیل مفهوم دگر کشی هویتی در جامعۀ آنومیک مطرح ساخت. آنومی مفهومی برساختۀ امیل دورکیم جامعهشناس فرانسوی است. او با اشاره به فقدان هنجار یا نبود هنجارهای اجتماعی متقن، وضعیتی را تشریح میکند که بحرانهای متعدد اقتصادی و اجتماعی، موجب آشفتگی عمومی و انحطاط اخلاقی در جامعه است. در این وضعیت افراد با ابهام در معناها و معانی مواجه هستند و امور اخلاقی را در جستجوی هدفهای مشروع و غیرمشروع خود چندان دخیل نمیدانند.
در اندیشۀ او آنچه موجب بحرانهای پیچیدۀ اجتماعی است؛ ناگهانی بودن تغییرات و بیتعادلی حاصل از این نوسانات بیقاعده و تحمیلی است. تغییراتی که جامعه را به بیتعادلی مفرط دچار میکنند و افراد قادر نیستند خود را با آنها تطبیق دهند.
بدیهی است که تبینهای عمیق در خصوص مجهولالهویههای دارای خانواده نیازمند پژوهشهای علمی در این خصوص است و قصد این نوشته صرفاً بیان این مسأله و ضرورت توجه به آن توسط نهادهای مسئول است. اما در یک نگاه کلان و با پرهیز از تحلیلهای شتابزده و بهدور از عینیت، میتوان اعلام مجهولالهویهگی توسط خانوادههای افراد بیمار و کمتوان را زنگ خطری است که وضعیت آنومیک موجود را بازمینمایاند. زنگ خطری که هر روز با صدایی بلندتر ما را متوجه خود خواهد ساخت.
https://www.magiran.com/article/4109842